دلدادگان

دلدادگان

عرصه حضور زنان
دلدادگان

دلدادگان

عرصه حضور زنان

زیارت ناحیه مقدسه چیست ؟

فرازهایی از ترجمه ی زیارت «ناحیه مقدسه» ؛ 

که سوگنامه تأثرانگیز و مرثیه سوزناک امام مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) برای جد بزرگوارشان حضرت سیدالشهدا (علیه‌السلام) است

سلام بر حسین که جانش را تقدیم نمود،

سلام بر آن کسی که در نهان و آشکار خدا را اطاعت نمود،

سلام بر آن کسی که خداوند شفا را در خاکِ قبرِ او قرار داد،

سلام بر آن کسی که (مکان) اجابتِ دعا در زیرِ بارگاه اوست،

سلام بر آن کسی که امامان از نسل اویند،

سلام بر فرزندِ خاتم پیامبران،

سلام بر فرزند سرور جانشینان،

سلام بر فرزند فاطمه زهراء،

سلام بر فرزند خدیجه کبری،

سلام بر فرزند سدره المنتهی،

سلام بر فرزند جنّه المأوی،

سلام بر فرزند زمزم و صفا،

سلام بر آن آغشته به خون،

سلام بر آن‌که (حُرمت) خیمه گاهش دریده شد،

سلام بر پنجمینِ اصحاب کساء،

سلام بر غریب غریبان،

سلام بر شهید شهیدان،

سلام بر مقتول دشمنان،

سلام بر ساکن کربلا،

سلام بر آن کسی که فرشتگان آسمان بر او گریستند،

سلام بر آن کسی که خاندانش پاک و مطهرند،

سلام بر پیشوای دین،

سلام بر آن جایگاه‌های براهین و حجج الهی،

درود بر آن پیشوایانِ سرور،

سلام بر آن گریبآن‌های چاک شده،

سلام بر آن لب‌های خشکیده،

سلام بر آن جآن‌های مستأصل و ناچار،

سلام بر آن ارواحِ (از کالبد) خارج شده،

سلام بر آن جسدهای عریان و برهنه،

سلام بر آن بدن‌های لاغر و نحیف،

سلام بر آن خون‌های جاری،

سلام بر آن اعضا قطعه قطعه شده،

سلام بر آن سرهای بالا رفته (بر نیزه ها)،

سلام بر آن بانوانِ بیرون آمده (از خیمه ها)،

سلام بر حجت پروردگار جهانیان،

سلام بر تو و بر فرزندان شهیدت،

سلام بر تو و بر خاندان یاری دهنده ات (به دین الهی)،

سلام بر تو و بر فرشتگان ملازمِ آرامگاهت،

سلام بر آن کشته مظلوم،

سلام بر برادر مسمومش،

سلام بر علی اکبر،

سلام بر آن شیر خوار کوچک،

سلام بر آن بدن‌های برهنه شده،

سلام بر آن خانواده ای که نزدیک (و همراه سَرورشان) بودند،

سلام بر آن به خاک افتادگان در بیابان‌ها‌،

سلام بر آن دور افتادگان از وطن‌ها،

سلام بر آن دفن شدگان بدون کفن،

سلام بر آن سرهای جدا شده از بدن،

سلام بر آن حسابگر (اعمال خویش برای خدا) و شکیبا،

سلام بر آن مظلومِ بی‌یاور،

سلام بر آن جای گرفته در خاک پاک،

سلام بر صاحب آن بارگاه عالی رتبه،

سلام بر آن کسی که رب جلیل او را پاک و مطهر گردانید،

سلام بر آن کسی که جبرئیل به او مباهات ‌می‌نمود،

سلام بر آن کسی که میکائیل در گهواره با او تکلم ‌می‌نمود،

سلام بر آن کسی که عهد و پیمانش شکسته شد،

سلام بر آن کسی که پرده حُرمتش دریده شد،

سلام بر آن کسی که خونش به ظلم ریخته شد،

سلام بر آن‌که با خون زخم هایش شست و شو داده شد،

سلام بر آن‌که از جام‌های نیزه‌ها جرعه نوشید،

سلام بر آن مظلومی که خونش مباح گردید،

سلام بر آن‌که در ملا عام سرش بریده شد،

سلام بر آن‌که اهل قریه‌ها دفنش نمودند،

سلام بر آن‌که شاهرگش بریده شد،

سلام بر آن مدافع بی‌یاور،

سلام بر آن محاسن بخون خضاب شده،

سلام بر آن گونه خاک آلوده،

سلام بر آن بدن جامه به غنیمت رفته،

سلام بر آن دندانهایی که با چوب خیزران زده شده،

سلام بر آن سر بالای نیزه رفته،

سلام بر آن بدن‌های برهنه و عریانی که در بیابان‌ها (یِ کربلا) گرگ‌های تجاوزگر به آن دندان ‌می‌آلودند، و درندگان خون‌خوار بر گِرد آن ‌می‌گشتند،

سلام بر تو ای مولای من و بر فرشتگانی که بر گِرد بارگاه تو پر ‌می‌کشند، و اطراف تربتت اجتماع کرده‌اند، و در آستان تو طواف ‌می‌کنند، و برای زیارت تو وارد ‌می‌شوند،

سلام بر تو

من به سوی تو رو آورده‌ام، و به رستگاری در پیشگاه تو امید بسته ام،

سلام بر تو، سلام آن کسی که به حُرمت تو آشناست، و در ولایت و دوستی تو مخلص و بی‌ریا است،

و به سبب محبت و ولای تو به خدا تقرب جسته، و از دشمنانت بیزار است،

سلامِ کسی ‎که قلبش از مصیبت تو جریحه‌دار، و اشکش به هنگام یاد تو جاری است،

سلامِ کسی که دردناک و غمگین و شیفته و فروتن است،

سلام کسی که اگر باتو در کربلا ‌می‌بود، باجانش (دربرابرِ) تیزیِ شمشیرها از تو محافظت ‌می‌نمود، و نیمه جانش رابه خاطر تو بدست مرگ ‌می‌سپرد، و در رکاب تو جهاد می‌کرد، و تو را علیه ستمکاران یاری داده، جان و تن و مال و فرزندش را فدای تو ‌می‌نمود، و جانش فدای جان تو، و خانواده اش سپر بلایِ اهل بیت تو می‌بود،

اگرچه زمانه مرا به تأخیر انداخت، و مُقدَّرات الهی مرا از یاریِ تو بازداشت، و نبودم تا با آنانکه با تو جنگیدند بجنگم، و با کسانی که با تو اظهار دشمنی کردند خصومت نمایم، (درعوض) صبح و شام بر تو گریه و شیون می‌کنم، و در مصیبت تو بجای اشک، خون می‌گریم، از روی حسرت و تأسّف و افسوس بر مصیبت هائی که بر تو وارد شد، تا جائی که از فرط اندوهِ مصیبت، و غم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم.


و فرمانبردارِ خداوند،

و پیرو جدّت محمّدبن عبدالله بودى،

و شنواى کلام پدرت على بودى، 

و پیشى گیرنده به (انجامِ) سفارش برادرت امام حسن بودى،

و رفعت دهنده پایه شرافتِ دین، 

و خوار و سرکوب کننده طغیان، 

و کوبنده سرکشان، 

و خیرخواه و نصیحت گرِ اُمّت بودى در هنگامى که در شدائدِ مرگ دست و پا میزدى، 

و مبارزه کننده با فاسقان بودى، 

و قیام کننده با حُجَج و براهین الهى،

و ترحُّم کننده بر اسلام و مسلمین بودى،

یارى گرِ حق بودى، 

در هنگام بلاء شکیبا و صابر، حافظ و مراقب دین، و مدافع حریم آئین بودى،

(طریقِ) هدایت را حفظ نموده یارى می‌نمودى،

عدل و داد را گسترش داده و وسعت مى‌بخشیدى،

دین و آئینِ الهى را یارى نموده آشکار مى‌نمودى،

یاوه گویان را (از ادامه راه) بازداشته جلوگیرى می‌کردى،

حقّ ضعیف را از قوى باز می‌ستاندى،

در قضاوت و داورى بین ضعیف و قوى برابر حُکم می‌نمودى،

تو بهارِ سر سبزِ یتیمان بودى،

نگاهبان و حافظ مردم بودى،

مایه عـزّت و سرافرازى اسلام،

معدنِ احکام الهى،

هم پیمان نیکى و احسان بودى،

پوینده طریقه جدّ و پدرت 

در سفارشات و وصایا همسانِ برادرت بودى،

وفادار به پیمانها،

داراى سجایاىِ پسندیده،

و با جود و کَرَمِ آشکار بودى،

شب زنده دار (به عبادت) در دلِ شبهاىِ تاریک،

معتدل و میانه رو در روشها،

با سجایا و اخلاقِ کریمانه،

داراى سوابقِ با عظمت و ارزشمند،

داراى نَسَبِ شریف، 

و حَسَبِ والا، 

با درجات و رتبه هاىِ رفیع و عالى،

مناقب و فضائلِ بسیار،

سِرِشتها و طبیعتهاى مورد ستایش،

و با عطایا و مواهبِ بزرگ بودى،

حلیم و صبور،

هدایت شده،

بازگشت کننده بسوى خدا،

با جود و سخاوت ـ دانا ـ توانا و قاطع،

پیشواى شهید،

بسیار نالان و گریان در پیشگاه خداوند، 

محبوب و با هیبت بودى،

تو براى پیامبر که درود خدا بر او و آل او باد فرزند،

و براى قرآن پشتوانه نجات دهنده،

و براى امّتِ اسلام بازوى توانا، 

و در طاعتِ حقّ کوشا بودى،

تو حافظِ عهد و پیمانِ الهى،

دورى کننده از طُرُقِ فاسقان بودى،

و تو آنچه در توان داشتى (براى اِعلاءِ کلمه حقّ) بذل نمودى،

داراى رکوع و سجود طولانى بودى،

تو مانند کسی‌که از دنیا رخت برخواهد بست از آن روگردان بودى،

و مانند کسانی‌که از دنیا در وحشت و هراس بسر می‌برند به آن نگاه می‌کردى،

آرزوهایت از (تعلّق به) دنیا بازداشته شده،

و همّت و کوششت از زیور دنیا رو گردانده بود،

دیدگانت از بهجت و سرور دنیا بر بسته،

و اشتیاق و مِیلَت به آخرت شهره آفاق است،


تا آنکه جور و ستم دستِ تعدّى دراز نمود،

و ظلم و سرکشى نقاب از چهره برکشید،

و ضـلالت و گمـراهى پیروان خویش را فرا خواند.


تا آنکه جور و ستم دستِ تعدّى دراز نمود،

و ظلم و سرکشى نقاب از چهره برکشید،

و ضـلالت و گمـراهى پیروان خویش را فرا خواند با آنـکه تو در حَرَمِ جدّت متوطّن بودى،

و از ستمکاران فاصله گرفته بودى،

و مُلازمِ منزل و محرابِ عبادت بوده،

و از لذّتها و شهوات دنیوى کناره گیر بودى،

و برحسب طاقت و تَوانَت مُنکَر را با قلب و زبانت انکار مى‌نمودى،

پس از آن علم و دانشت اقتضاى انکارِ آشکار نمود،

و بر تو لازم گشت (و) لازم نمود با بدکاران رویاروى جهاد کنى،

بنابراین در میان فرزندان و خانواده ات و پیروان و دوستانت روانه شدى،

و حقّ و برهان را آشکار نمودى،

و با حکمت و پند و اندرزِ نیکو (مردم را) بسوىِ خدا فرا خواندى،

و به برپادارىِ حدودِ الهى،

و طاعتِ معبود امر نمودى،

و از پلیدى ها و سرکشى نهى فرمودى

ولى آنها (=بدکاران) به ستم و دشمنی رویارویِ تو قرار گرفتند،

پس تو نیز با آنان به جهاد برخاستى پس از آنکه (حقّ را) به آنان گوشزد نمودى آنها را به عـذابِ الهى تهدید نمودى،

و حجّت را بر آنها مؤکّد فرمودى،

ولى عهد و پیمان و بیعت تو را شکستند،

و پروردگار تو و جدّت را به خشم آوردند

و با تو ستیز آغازیدند،

پس تو به جهت زد و خورد و پیکار استوار شدى،

و لشکریان فاجر را خورد و آسیا نمودى،

و درگَرد و غُبارِ نبرد فرو رفتى،

و چنان با ذوالفقار جنگیدى که گویا علىّ مرتضى هستى،

پس چون تو را با قلبى مطمئن، بدون ترس و هراس یافتند، شرورِ مکر و حیله شان را بر تو برافراشتند

و از درِ نیـرنگ و فساد با تو قتال نمودند،

و آن ملعون لشکریانش را فرمان داد تا تو را از آب و استفاده آن منع نمودند،

و با تو قتال نمودند،

و به جنگ و مبارزه با تو شتافتند،

 و تیرها و خدنگها بسوى تو پرتاب نمودند،

و براى استیصال و ناچار نمودن تو دست دراز کردند،

و حُرمتى براى تو مراعات نکردند،

و از هیچ گناهى در مورد تو خوددارى ننمودند،

چه در کشتن آنها دوستانت را،

و چه در غارت اثاثیه خیمه هایت،

(بارى) تو در گَرد و غُبارهاى جنگ پیش تاختى،

و آزار و اذیّتهاى فراوانى تحمّل نمودى،

آنچنان‌که فرشتگانِ آسمان‌ها از صبر و شکیبائى تو به شگفت آمدند،

پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند،

و تو را به سبب زخم ها و جراحتها ناتوان نمودند،

و راه خلاص و رفتن بر تو بستند،

تا آنکه هیچ یاورى برایت نماند،

ولى تو حسابگر (عمل خویش براى خدا) و صبور بودى،

از زنان و فرزندانت دفاع و حمایت می‌نمودى،

تا آنکه تو را از اسبِ سواریت سرنگون نمودند،

پس با بدن مجروح بر زمین سقوط کردى،

در حالیکه اسبها تو را با سُم‌هاى خویش کوبیدند،

و سرکشان با شمشیرهاى تیزِشان برفرازت شدند،

پیشانىِ تو به عرقِ مرگ مرطوب شد،

و دستانِ چپ و راستت به باز و بسته شدن در حرکت بود،

پس گوشـه نظرى به جانب خِیام و حَرَمَت گرداندى در حالیکه از زنان و فرزندانت (روگردانده) به خویش مشـغول بودى،

اسبِ سوارى ات با حال نفرت شتافت، شیـهه کشان و گریـان، بجانبِ خیمه ها رو نمود،

پس چون بانوانِ حَرَم اسبِ تیز پاى تو را خوار و زبون بدیدند، و زینِ تو را بر او واژگونه یافتند،

از پسِ پرده ها(ىِ خیمه) خارج شدند،

درحالیکه گیسوان بر گونه‌ها پراکنده نمودند، 

بر صورت ها طپانچه مى زدند و نقاب از چهره ها افکنده بودند،

و به صداى بلند شیون میزدند،

 و از اوجِ عزّت به حضیض ذلّت درافتاده بودند،

و به سوىِ قتلگاه تو مى شتافتند،

در همان حال، شِمرِ ملعون بر سینه مبارکت نشسته،

و شمشیر خویش را بر گلـویت سیراب می‌نمود،

با دستى مَحاسنِ شریفت را در مُشت می‌فِشرد،

(و با دست دیگر) با تیغِ آخته اش سر از بدنت جدا مى‌کرد،

تمامِ اعضا و حواسّت از حرکت ایستاد،

نَفَسهاىِ مبارکت در سینه پنهان شد،

و سرِ مقدّست بر نیزه بالا رفت،

اهل و عیالت چون بردِگان به اسیرى رفتند،

و در غُل و زنجیر آهنین برفراز جهازِ شتران در بند شدند،

گرماى (آفتابِ) نیمروز چهره هاشان مى‌سوزاند،

در صحراها و بیابانها کشیده می‌شدند،

دستانشان به گَردَنها زنجیر شده،

درمیان بازارها گردانده می‌شدند،

اى واى بر این سرکشان گناهکار!،

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد