دلدادگان

دلدادگان

عرصه حضور زنان
دلدادگان

دلدادگان

عرصه حضور زنان

اهمیت نماز اول وقت

اینکه در احادیث به خواندن نماز اول وقتhttps://kharidar2000.medium.com/%D8%B6%D8%B1%D9%88%D8%B1%D8%AA-%D9%88-%D8%A7%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D9%88%D9%84-%D9%88%D9%82%D8%AA-47152a4c2211 توصیه و تأکید شده است. معلوم می شود که این امر مهمی است. هر کس که می خواهد در زندگی نظم داشته باشد و کارهایش را طبق برنامه پیش ببرد و از هیچ کدام عقب نماند. یک توصیه از بزرگان دینی در این خصوص آمده است. اینکه سعی کنید. نماز را در اول وقت آن به کار بیاورید. و به تاخیر نیندازید.


برای مشاهده مطالب بیشتر به سایت گلدونhttps://goldonn.ir/ مراجعه نمایید.


احادیث ذکر شده از ائمه اطهار (ع) در خصوص نماز اول وقت:

1. یکی از اصحاب امام صادق (ع) به آن حضرت عرض کرد: یا ابا عبد اللَّه! مرا از بهترین وقت براى خواندن نماز صبح آگاه فرما. امام (ع) فرمود: هنگام طلوع فجر؛ زیرا خداوند مى‏فرماید: «به تحقیق که قرآن فجر مشهود است»؛ یعنى، نماز صبح را هم فرشتگان روز و هم فرشتگان شب مشاهده می­کنند. پس اگر بنده‏اى نماز صبح خود را به هنگام طلوع فجر بخواند، ثواب آن دو بار در نامه اعمال او نوشته مى‏شود، هم فرشتگان روز مى‏نویسند و هم فرشتگان شب.


2. حضرت موسى بن جعفر (ع): «[عطر] نمازهاى واجب که در اول وقت و با آداب و حدود مخصوص به خود خوانده مى‏شوند، از برگ­ها و ساقه‏هاى نو رسیده و شاداب و با طراوت آسخوشبوتر است. پس بر شما است که نماز [واجب] را در اول وقت آن بجاى آورید».


3. زُراره از امام باقر (ع) می پرسد: خداوند کار شما را به صلاح آورد، اداى نمازها در اول وقت آن بهتر است، یا در وسط وقت، یا در آخر وقت؟ امام (ع) فرمود: در اول وقت. رسول خدا (ص) فرمود: «خداوند عزّ و جلّ، کارهاى نیک را موقعى دوست دارد که در انجام آن تعجیل شود».


4. امام صادق (ع): «هر که نمازهاى واجب را در اول وقت بخواند و درست ادا کند، فرشته آن را پاک و درخشان به آسمان رساند و آن نماز فریاد زند خدا تو را حفظ کند چنانچه حفظم کردی و تو را به خدا سپارم چنانچه مرا به فرشته‏اى کریم سپردى و هر که بدون عذر بعد از وقتش، آن را بدون دقت و ارتباط معنوی لازم بخواند، فرشته آن را سیاه و تاریک بالا برد و آن نماز فریاد کشد خدا ضایعت کند چنانچه ضایعم کردى و رعایتت نکند چنانچه رعایتم نکردى...».


علمای بزرگ هم با توجه به این احادیث مردم را سفارش به انجام نماز در اول وقت نموده و آن را از اصول مهمّ سیر و سلوک و قُرب به سوی خدا و کمال انسانی دانسته اند.


نتیجه: بر اساس روایات از ائمه اطهار (ع) و سفارش علما پسندیده این است که انسان اگر عذر شرعی نداشته باشد، نماز را در اول وقت آن بجا آورد تا مشمول آثار و ثواب آن شود.

فلسفه اهمیت نماز اول وقت

در مورد فلسفه اهمیّت نماز اول وقت و آثار و فواید آن می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف) عادت دادن شخص به نظم.

ب) وجود نشاط، آمادگی و حضور قلب بیشتر در اول وقت.

ج) زمینه‌سازی جهت برگزاری جماعت بزرگ و اُنس و اُلفت و اتّحاد بیشتر مسلمانان.

 

توضیح آنکه: وقتی جامعه اسلامی مقیّد به خواندن نماز اول وقت باشند در هر منطقه غالب مردم هم‌زمان به نماز خواهند ایستاد این مسأله آمادگی آنان را برای جماعت و ایجاد صفوف گسترده و پرجمعیت بیشتر می‌کند. در حالی که نماز در غیر اوّل وقت، در بین زمانهای مختلف پراکنده می‌شود و از اجتماع و شکوه عبادی و اُنس و اُلفت مؤمنان در مراکز دینی می‌کاهد.

 

د) در روایتی از امام رضا ـ علیه السلام ـ می‌خوانیم: وقتی وقت نماز فرا رسید نماز را در اول وقت بجای آر زیرا که نمی‌دانی در وقت بعدی چه اتفاقی خواهد افتاد.» (و شاید در اثر اتفاق یا حادثه‌ای نتوانی نماز را بجای بیاوری)

ه) نماز، از کارهای خیر بلکه از بهترین کارهای خیر محسوب می‌شود (حیّ علی خیر العمل) و تعجیل در کار خیر، در هر حال خوب و پسندیده است.

 

حدیث اخلاقی:

امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: همانا پیغمبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرستاد لشکری را پس چون که برگشتند فرمود: آفرین باد بر گروهی که به جای آوردند جهاد کوچک را، و به جای ماند بر آن‌ها جهاد بزرگ. گفته شد ای پیغمبر خدا جهاد بزرگ چیست؟ فرمود: جهاد نفس است.

حضرت نوحه علیه السلام

آیا نفرین نوح پیامبر(علیه السلام) از روى عصبانیّت و انتقام بود، یا بر اساس حکمت و در راستاى هدایت و ارشاد مردم صورت گرفت؟

 از آیه دوم استفاده مى شود که نفرین آن حضرت از روى خشم و غضب و کینه و انتقام نبود؛ بلکه از سر رحمت و حکمت بود، چرا که آنها هم خودشان فاسق و با پرست بودند و بندگان خدا را از مسیر حق گمراه می حردند و هم نسلشان انسان هاى فاسقى و گمراه مى شدند


روایتی است از امام‎صادق(علیه‎السّلام) که حضرت‎نوح را آزارش می‎دادند و او را شروع کردند به زدن. آن‎قدر کتکش زدند که از داخل گوشش خون بیرون زد تا بیهوش شد و سه شبانه روز به همین حالت بود. ببینید که با چه دیوانه‎هایی مواجه بوده است. برخوردهایی که این قوم با حضرت‎نوح کردند با پیغمبر ما نکردند. امّا در عین حال حضرت‎نوح نفرین نکرد؛ درست مثل پیغمبر. عین این جمله را که پیامبر اسلام می‌فرموده است، از حضرت‎نوح دیدم: «اللَّهُمَ‏ اهْدِ قَوْمِی‏ فَإِنَّهُمْ‏ لَا یَعْلَمُونَ‏».


 پیغمبر ما را زدند و صورتش را زخمی کردند. عدّه‎ای گفتند: نفرین کن، دیدی حضرت‎نوح را، که نفرین کرد؟

پیامبر گفت: «اللَّهُمَ‏ اهْدِ قَوْمِی‏ فَإِنَّهُمْ‏ لَا یَعْلَمُونَ»؛ همان جمله‌ای که حضرت‎نوح، بعد از سه روز از آنکه به هوش آمد گفت. گفت: «اللَّهُمَ‏ اهْدِ قَوْمِی‏ فَإِنَّهُمْ‏ لَا یَعْلَمُونَ». ببینید چه طور این‎ها تحمّل داشتند. مگر نفرین می‎کردند؟ اصلاً و ابداً.


چرا نوح نفرین کرد؟


بت‎پرستی از زمان حضرت‎نوح شکل گرفت. این در آیات هست. بت‎پرستی از زمان حضرت‎نوح، به قدری به ذائقۀ قومش شیرین آمده بود که دست برنمی‎داشتند. هرچه حضرت‎نوح می‎آمد تا آن‎ها از شرک دست بردارند و به سمت توحید هدایت شوند فایده نداشت. 

در روایت است که از حضرت سؤال می‎کنند که: چرا حضرت‎نوح قومش را نفرین کرد؟ حضرت در جواب می‎گوید: «عَلِمَ أَنَّهُ لَا یَنْجُبُ مِنْ بَیْنِهِمْ أَحَدٌ»؛ این را فهمید که دیگر کسی از این‎ها ایمان نمی‎آورد. می‎گوید: «قُلْتُ وَ کَیْفَ عَلِمَ ذَلِکَ»؛ گفتم این را از کجا می‎شود فهمید؟ «أَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِ أَنَّهُ لَا یُؤْمِنُ‏ مِنْ قَوْمِکَ إِلَّا مَنْ قَدْ آمَنَ‏ فَعِنْدَ هَذَا دَعَا عَلَیْهِمْ‏ بِهَذَا الدُّعَاء». این بی‎حساب نبود بلکه حساب شده بود. البته ابتدا خودِ حضرت‎نوح هم نفرین نکرد و تا وقتی که خدا به او نگفت، باز نفرین نمی‎کرد.


درباره فرزند نوح

حضرت نوح در مورد پسرشان هم رعایت ادب را نموده و سخن خود را در قالب سؤال و استفسار از حقیقت امر بیان کرده، و نخست وعده‌اى را که خداى تعالى قبلا یعنى هنگام سوار کردن مؤمنین و جفت‌جفت حیوانات در کشتى داده بود که اهل او را نجات مى‌دهد به زبان آورد.


از سوى دیگر ظاهراً براى آن جناب کفر فرزند ثابت نشده بود؛ بلکه اهل آن جناب حتى همین فرزندش (البته غیر از همسرش) به ظاهر مؤمن بودند، و اگر فرزند مذکور، کافر بود، به‌طور مسلم حضرت نوح او را براى سوار شدن به کشتى نمى‌خواند و چنین درخواستى را از خداى تعالى نمی‌کرد، براى اینکه خود آن جناب قبلا کفار را نفرین کرده و از خداى تعالى خواسته بود که دیارى از کافران را بر روى زمین زنده نگذارد، پس همه اینها شاهد بر آن است که او پسر مورد بحثش را مؤمن مى‌پنداشته‌، و اگر آن پسر سوار کشتى نشده و دستور پدر را مخالفت کرد، صرف این مخالفت کفر‌آور نیست؛ بلکه تنها معصیتى است که مرتکب شده بوده.